محل تبلیغات شما
اپيزود اول_کودکی
زمین که میخوردم،یادم دادند یاعلی بگويم و از جایم بلند شوم،در بند یاعلی گفتنم بودم که واژه ای دیگر در قاموسم نقش بست:"یاحسین".
فقط میدانستم بابا توی هیئت ها برایت خیلی گریه می کند،فقط میدانستم از کودکی مادرم بنا به این داشته که من وقف دستگاه تو باشم.اما دوران کودکی من با کودکی های خیلی ها فرق می کرد،دنیای کودکانه من اسمش رویش است،دنیایی است سوررئال،با آرزوی خلبانی و پلیس شدن،دنياييست که جهان را توی محله خودمان می دیدم و پدرم قویترین مرد دنیا و مادرم هم بهترين مادر و آشپز دنیا.
اپيزود دوم_نوجوانی
ما بچه شیعه ها،هر چقدر هم که در ادامه راهمان از هم دور شویم،یک نوستالژی مشترک داریم،آن هم این که توی سال هیاتی بار می آمدیم و عزاداريمان ترک نميشد و چه چیزی بهتر از این که اکثر ما یک جایی توی این مسیر میکروفون مسجد و هیات و حتی مدرسه را دست می گرفتیم و می خواندیم.چه فرقی می کند که چه زمان بوده است،مهم این است که توی بازار یوسف فروشی من هم با کلاف نخ هایم بوده ام و بر در خانه ات میزدم.دنیای نوجوانی من قشنگ بود،دیگر دنيايم توی محله خلاصه نميشد،حتی قویترین آدم دنیا را هم فکر می کردم ميشناسم.اما برای کسی که یک دوره ای برای تو نفس میزد،بازهم دنیا مبهمات خودش را داشت.دنیای نوجوانی بود دیگر.
اپيزود سوم_جوانی
چه خون دلها خورده شد که نهالی که سال هفتاد و پنج نشانده شده بود،حداقل بیست سال بعد به بار بنشیند.جوانی ام اگرچه ذاکرت نبودم،ولی و مياندار و ذاکر ذاکرانت بوده ام،اگر چه پناهي نداشتم،ولی زیر علم و بیرق تو بود که زینبی شدم،اگر چه اخلاص کودکی ام را ندارم،ولی آقا من همان رسول شاکرين هستم که روضه سه ساله ات بیمارش می کرد و روضه اسارت خواهرت را نخوانده،بغضش می شکست.آقا دنیای جوانی من با بیست سال قبلم خیلی فرق دارد.الان دنیای من توی کربلای تو خلاصه می شود،قویترین انسان دنیا برایم تویی که هر گره ای داشتم برایم باز کرده ای،از مهربانی ات نگویم که توی دنیای جوانی ام تو از مهربانترين انسان ها هستی و غذای موکب هایت بهترین غذاهای عمرم بود که شاید توی فلان رستوران شهر هم یافت نشود.جوانی که غرور جوانی اش نمی گذارد حتی از استاد طلب نمره ای که حقش است را بکند،حالا تنها جایی که میشود اشک هایش را دید وسط هیات و زیر مشکی های توست.
خودت میدانی که اسیر فی النفسی که عاشق توست،چه حالی دارد.و حاشا اگر عشق تو را بفروشیم.رهایمان کن از اسارت تا پرواز کنیم.بريدگانيم.

 

پ.ن: نسبت به پارسالم به عنوان نویسنده خیلی فرق کردم، این روزها خیلی حرفه‌ای تر دارم روی کارهام تمرکز می کنم و میرم جلو و چاپ کتاب دومم احتمالش خیلی بالا رفته.فقط نیازمند دعای شما عزیزان هستم.دعامون کنید.

رفیق احمق از امتحانات الهی است!

تقصیر تکنولوژی است

زندگی ات را قورت بده!

توی ,هم ,خیلی ,تو ,ام ,جوانی ,که توی ,خیلی فرق ,هیات و ,دنیای جوانی ,توی محله

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها